يكي از مسائل بسيار مهم و اساسي كه امروزه بايد مورد توجه تمام دست اندركاران تعليم و تربيت ،جامعه شناسان ،روان شناسان و حتي كاراشناسان ديني قرار گيرد و يك راه بسيار كاربردي براي ان در نظر بگيرند،روابط ناسالم دختر و پسر است كه اگر در جامعه ما فراگير شود ،شايد ديگر هيچ قدرتي نتواند جلو اين روابط را بگيرد ؛زيرا تبديل به سنت اجتماعي شده و قبح ان نيز از بين مي رود و تقليد كوركورانه باعث رشد روز افزون ان با سرعت بسيار زياد خواهد شد.در اين مناسبت بازنده نهايي دختران هستند ،ولي هرگز در سن نوجواني متوجه نيستند كه چه سرنوشت خطرناكي در انتظارشان است و چون صادق و معصوم هستند،به راحتي هدف شكار قرار ميگيرند.احساسات دختران از پسران بيشتر است و زودتر از آنان به هيجان در مي آيند وسريع تحت تاثير احساسات و عواطف خويش قرار ميگيرند.ولي هنگامي كه بالهايشان شكسته ميشود ،خودشان هم باور نمي كنند كه چرا اين اتفاق افتاده است �.
سالهاي قبل شروع ارتباط دختر وپسر معمولا در سنين 16-18 سالگي بود يعني سني كه تقريبا منطق و عقل هم حاكم بود و بيشتر پايه ازدواج داشت ولي كم كم به ليل سهل انگاري هاي تربيتي و سوء استفاده از آزادي ها اين ارتباط به سنهاي پايين تر رسوخ كرد تا جايي كه اكنون در شهر هاي بزرگ حتي دختران در سن 12 سالگي اين ارتباط هارا شروع ميكنند و شايد در اينده باز هم اين سن پايين تر بيايد.هر چه سن شروع اين ارتباط پايين تر بيايد خطر ان بسيار زياد تر است.چون در اين سنين فقط احساس حاكم است و هنوز منطق هيچ جايگاهي ندارد .متاسفانه چون عقل حاكم نيست،همه دختران فكر ميكنند كه كار خوبي است،چون به شرايط عادي ميرسند.
در بررسي اين روابط مشاهده ميشود كه دختر زود احساسي ميشود و اگر پسر به او بگويد ميخواهم باتو ازدواج كنم به راحتي مي پذيرد ،چون اعتماد پيدا كرده است . پس ممكن است از اتوبان احساسات بگذرد و به وابستگي عاطفي برسد . بعد از وابستگي عاطفي چون باور كرده است ،از اين 3 عامل ،مثلثي ميسازدكه به نيازميرسد.اين نيازجنسي كم كم بروزميكند وديگرهيچ چيزي نيست كه مانع اوباشد. مهم ترين عامل كه دراين مثلث است باوربه ازدواج است . اوهرگزاحساس گناه هم نميكند ، چون ميگويد من كه بايد دراينده بااين پسرباشم ، چه اشكالي دارد زودتراين كار را انجام دهم ؟ !چند ماهي يا چند سالي مي گذرد(كه اين مدت بستگي به تئوري هاي پسر بستگي دارد كه تا چه اندازه تشنه است و به چند نفر دسترسي دارد.)بعداز چند سال اين دختر چنان الوده شده است كه مثل يك معتاد ميشود و كار به جايي مي رسد كه دختر اعلام ميكند پس تا كي اين شرايط ادامه دارد و پسر كه مي داند اين يك بازي بوده است و بعد از بازي ديگر اعضاي تيم بايد از هم جدا شوند،بهانه هاي مختلف سرازير ميشود كه:مادرم راضي نيست،شغل ندارم،بايد سربازي بروم،خانه ندارم،تو با فلاني رفيق بوده اي،فرهنگ ما بهم نميخورد،ما از نظر سرمايه با هم فرق ميكنيم ،شما خانواده مذهبي هستين ،بايد پدرت خانه بخرد،پدرت بد اخلاق است،تو دختر نانجيبي هستي و�. گاه انقدر دامنه بهانه گيري وسيع ميشود كه نميتوان ان را بيان كرد.اين جاست كه در اين بازي ،دختر مات و مبهوت مي شود و سرانجام اين دختر خانم پشت تلفن فرشته بود،قلب بود و صدايش ارامبخش بود ،قيافه اش مهتاب بود ،روحش تجليگاه عشق،كلامش بهار دل و�. امروز هرچه گريه مي كند ،اشك ميريزد ،زاري مي كند،هيچ كس اصلا او را نمي شناسد ،چه كند؟
با صلح و اشتي موقت دوباره چند ماهي مي گذرد .چه بيچاره دختر كه تمام وجودش در كمينگاه شكارچي قرار گرفته ولي هنوز هم بيدار نمي شود.هنوز هم سادگي و احساس!تا بالا خره مجبور مي شود بعداز سالها عمر ارزشمند ،با ذلت و خواري،انتقام و بدبيني و يك روح افسرده از همدگير جدا شوند.اين پسر به تمام هدفش رسيده و به دنبال شكار بهتر ديگري مي رود ،در حالي كه اين دختر در بدترين شرايط به سرمي برد .برخي گوشه نشيني و افسردگي را براي خود پيشه ميكنند و چنان مي شوند كه دست به خودكشي مي زنند .براي اينكه به پسر ثابت كنند كه او را دوست داشته اند يا پسر را ناراحت كنند ،ولي نمي دانند كه او خوشحال مي شود كه از دست او خلاصي پيدا كرده است.
برخي دست به انتقام ميزنند ،برخي مي خواهند تلافي كنند ،دوباره خود را به شكارچي ديگري مي سپرند.اين قصه ها زياد است.زيرا هر روز با چندين مورد از اينها مواجه هستيم.عواقب اين ارتباطات چيست؟دختر خانم يا اقا پسري كه قرار بوده با زحمت و دلسوزي هاي پدر و مادر درس بخوانند و به درجه علمي بالا برسند،ناخواسته اسير عشق شده اند و نه تنها درس نخوانده اند،بلكه روح و فكرشان را نيز دجار ذلت و پستي كرده اند.يكي از عواقب بسيار شومي كه در نتيجه ارتباطات ناسالم ،گريبان گير جامعه مي شود ،ركود ازدواج و يا سن بالاي ازدواج است.كارشناسان و روانشناسان علت اساسي پديده ركود ازدواج را گسترش روابط ازاد عشقي و جنسي پيش از ازدواج مي دانند؛چرا يكي از انگيزه هاي ازدواج نياز غريزه جنسي مي باشد.وقتي كسي اين نياز را به راحتي مرتفع مي كند،ديگر نياز به ازدواج ندارد.وقتي اين نياز از راهي اسان ،كم هزينه،متنوع و با كم ترين مسئوليت فردي و اجتماعي صورت تامين مي گردد،معلوم است كه تشكيل خانواده محبوبيت و مطلوبيت خود را از دست مي دهد.اين تئوري در غرب كاملا به اثبات رسيده است كه راوابط ازاد جنسي زن و مرد ،تنوع ان و بي مسئوليتي ،كم كم با استقبال عمومي رو به رو شده است و توانسته است چنان ضربه اي به خانواده بزند كه امروزه ديگر هيچ راه حلي ندارد.